رمان خانواده باحال ما پارت ۲

و منم بهش میگم که من هم میتونم جاذبه ی زمین رو کنترل کنم یا بهت دست بزنم و نیروت رو خنثی کنم درس من مثل همیشه جلو کم میاره و پدرم بدتر سر به سر اکوتاگاوا میزاره
و از عصبانیت زیاد میره به کونیکیدا میگه که:کونیکیدا الان میرم دازای رو نابودش میکنم هااااا=-= داد زدن*
کونیکیدا میگه:باشه پسر گلم الان میرم به حسابش میرسم:) لبخند زدن*
و من هم روی ی صندلی میشینم و به مشت و لگد های کونیکیدا نگاه میکنم که داره دازای رو میزنه و پخش زمین میشم😆
وقتی کتک کاری تموم شد کونیکیدا لباساش رو میتکونه و به دازای میگه:دازای ی بار دیگه ببینم سر به سر اکوتاگاوا میزاری من میدونم و تو هاااا=-=
کلان خانواده ما اینجوریه همو با اسم صدا میکنیم کونیکیدا منو با اکوتاگاوا رو بیشتر از همه دوست داره و هروقت که عصبانی باشه عصبانیتش رو روی دازای خالی میکنه 😆که من هم بعضی وقتا جلوش میگیرم .....☺
پارت بعدی تا فردا🤪😘
کپی ممنوع🤗❌🤗❌🤗❌
#رمان #رمان_خوانواده_باحال_ما
دیدگاه ها (۵)

کراش آوردم براتون🤪😍#کراش #کاوایی

فالو شه🤗❤

ممنون خوشکلای من 😍😘

کراش آوردم براتون 😎🤩

خب ادامه پارت بدم 😅

قهوه تلخپارت ۵۸ ویو چویا با بوی خوبی چشمام رو باز کردم. دازا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط